آیا باید در برنامه نویسی کمالگرا بود؟
آیا کمال را اینگونه تعریف میکنید که مغز شما با هر جزئیاتی تا زمانی که درست نشود، عذاب میکشد؟ پس یک برنامه نویس خوب یک کمال گرا نیست. در واقع کمال گراها میتوانند از چیزی که میخواهند بسازند آسیب ببینند. استیو جابز را در نظر بگیرید. اگر قبل از بازگشتش به اپل در اواخر دهه 90 از او نام میبردید، نام او را در همان جمله با رویایی به کار نمیبردید، بلکه او را یک کمال گرا خطاب میکردید. و در دهه 80، پروژههایی که او مانند مکینتاش رهبری میکرد، محصول یک کمال گرا بود. همه جزئیات عالی بود و نتیجه شگفت انگیز بود. البته کم فروشی بود و جابز در نهایت مجبور به ترک اپل شد. حتی استیو وزنیاک، یکی از بنیانگذاران جابز، گفت که اپل تنها پس از ترک جابز به دلیل کار افراد دیگر به موفقیت دست یافت. چیزی که مشاغل فراموش کردند این بود که یک مورد تجاری نیز وجود دارد که باید به آن توجه کنید. یک برنامه نویس خوب هم همین نگرانیها را دارد. آنها میدانند که برای رسیدن به ایدهآل به چه چیزهایی نیاز دارند و چه چیزهایی مهم نیستند. مهمتر از همه، آنها کارایی، سادگی و مهلتهای تعیین شده را برای به دست آوردن تمام جزئیات دقیقاً همانطور که میخواهند رعایت میکنند.
آیا باید در برنامه نویسی کمالگرا بود؟
برنامه نویسان خوب کمال گرایان انتخابی هستند. آنها میدانند که کدام قسمتهای کد باید کاملاً صحیح شوند، و کدام بخشها، حتی اگر کمی بد شوند، فاجعهبار نیستند. زمان همیشه محدود است و شما زمان بی نهایتی برای حل مشکلات کوچک با بازده کم ندارید. شما میخواهید زمان بیشتری را صرف تکمیل بخشهایی از کد کنید که میتواند منجر به فاجعه شود، و زمان کمتری را برای تکمیل کد به دلایل زیبایی شناختی اختصاص دهید. گاهی اوقات سریع و کثیف مشکلی ندارد ممکن است برخی افراد را آزار دهد، اما این حقیقت دارد. نرمافزار برای همیشه نگهداری نمیشود، و اگر احتمال دارد که هیچ ساختار اضافی روی یک قطعه کد قرار نگیرد، نیازی نیست که زیبا شود. گاهی اوقات سریع و کثیف کاملاً مشکلی ندارد، پیاده سازی یک API پرکاربرد، یا قوی بودن یک سرور خاص که اگر از کار بیفتد، کل سایت شما را خراب میکند. بهره وری به این معناست که بدانید توجه بیشتر به جزئیات در کجا نتیجه بزرگی خواهد داشت و چه زمانی پول مشتری خود را هدر میدهید.
آیا کمال گرا بودن واقعاً چیز خوبی است؟
آن لاموت:
کمال گرایی صدای ستمگر، دشمن مردم است. این شما را در تمام زندگی در تنگنا و دیوانه نگه میدارد.
من خیلی کمال گرا هستم
مردم گاهی این عبارت را با افتخار به زبان میآورند و این عنوان را به عنوان نشان افتخار به زبان میآورند، اما من هرگز نفهمیدم چرا کسی فکر میکند کمال گرایی چیزی است که باید از آن خشنود بود. من به خاطر اشتباهی که داشتم گریه میکردم، و سالها بعد از فراموش کردن گافهای شرمآور خود به یاد میآورم. من دو رمان را به حال خود رها کردهام که هر کدام در نیمه راه تمام شدهاند، زیرا نوشتههای خودم هرگز آنقدر خوب نیست که مرا راضی کند و مطمئن هستم که هیچ کس دیگری هم آن را خواندنی نخواهد یافت. من همیشه شخصیت هالی هانتر، جین، در اخبار کلاسیک دهه 1980 را بی نهایت قابل ربط یافتم. او سخت گیر، باهوش و یک کمال گرا است که زندگی او را به عنوان یک تهیه کننده خبری شبکه دفتر واشنگتن چالش برانگیز میکند. از یک طرف، او فوق العاده با استعداد است. از سوی دیگر، او به نقطه شکست خود و درد کار با آن استرس دارد. در صحنه مورد علاقه من، جین با رئیسش میجنگد که کدام همکار باید یک خبر فوری را گوینده کند. او اصرار دارد که انتخاب او تنها گزینه عملی است. هنگامیکه رئیسش به خود میگوید که باید کسی شوی که همیشه فکر میکند بهتر میداند، خوب است، جین زمزمه میکند: «نه. افتضاح است. میتوانم این را با اقتدار بگویم: بین تلاش برای تعالی و کمال گرایی تفاوت وجود دارد. یکی یک دارایی است و دیگری یک نقص.
کمال گرایی چیست؟
همه ما افرادی را میشناسیم با استانداردهای بالاتر از حد معمول، افرادی که دوست دارند حق با خود شود، افرادی که فوق العاده رقابتی هستند و باید برنده شوند. اما آیا همه آنها کمال گرا هستند؟ ما تمایل داریم بسیاری از انواع شخصیت و رفتارهای مختلف را تحت عنوان کمال گرایی قرار دهیم، اما کمال گرایی بالینی جانوری متفاوت است. طبق گفته مریام وبستر، تعریف پزشکی این است: تمایل به غیرقابل قبول دانستن هر چیزی کمتر از کمال. به ویژه: تعیین اهداف غیرواقعی خواستار همراه با تمایل به تلقی عدم دستیابی به آنها به عنوان غیرقابل قبول و نشانه بی ارزشی شخصی. شاید کلمات کلیدی در آن تعریف “غیرواقعی خواستار” هستند. داشتن استانداردهای بالا خوب است. تلاش برای کیفیت قابل تحسین است. اما هر بار انتظار چیزی جز یک عملکرد یا نتیجه بی عیب و نقص، دستور العملی برای ناراحتی است. وقتی شکست در رعایت استانداردهای غیرممکن بالا خود منجر به احساس «بی ارزشی شخصی» میشود، واضح است که چرا کمالگرا بودن واقعی به همان اندازه که جین گفت وحشتناک است.
آیا شما یک کمال گرا هستید؟
شما ممکن است کما گرا هستید، اما به نظر میرسد که مشکل است یا نه، هم یک موضوع نظر و هم درجه است. به نظر میرسد متخصصان سلامت روان نمیتوانند کاملاً در مورد شرایط توافق کنند. برخی معتقدند که ویژگیهای کمالگرا انگیزهبخش است و به فرد کمک کند تا به برتری برسد. برخی دیگر استدلال میکنند که هر سطحی از کمال گرایی مشکل ساز است. در بهترین حالت، گرایش به استانداردهای بالا میتواند به این معنا است که یک فرد به طور منظم کار با کیفیت تولید میکند. در بدترین حالت، انتظار چیزی جز کمال از خودتان، عوارض جانبی روانی دردناکی است. کمال گرایی ممکن است مشکل ساز است اگر:
- شما نمیتوانید انتقاد را تحمل کنید. کمال گرایان تمایل دارند به انتقاد واکنش منفی نشان دهند زیرا انتقاد را با شکست و شکست را با بی ارزشی یکی میدانند. آنها اغلب احساسات خود را با کتک زدن خود درونی میکنند، یا ممکن است با دفاعی شدن و ضربه زدن به منتقدان خود، آنها را بیرونی کنند، صرف نظر از اینکه انتقاد واقعی یا درک شدهاند.
- شما خیلی زیاد از دیگران انتقاد میکنید اگرچه کمال گراها نمیتوانند انتقاد را تحمل کنند، اما میتوانند آن را برطرف کنند. آنها نه تنها استانداردهای غیرممکن را رعایت میکنند، بلکه اغلب انتظارات غیرمنطقی زیادی از دیگران دارند که میتواند آنها را مطالبه گر و انتقادپذیر کند. آنها همچنین ممکن است از واگذاری وظایف خودداری کنند، زیرا میترسند که هیچ کس دیگری قادر به انجام آن به درستی نیست.
- معطل میکنید! برخی از افراد کارهای مهم را تا آخرین لحظه به تعویق میاندازند زیرا با فعالیتهای سرگرم کننده بیشتر حواسشان پرت میشود. اما وقتی آنقدر میخواهید پروژهای بینقص شود که نتوانید کاری کنید که شروع کنید (یا ادامه دهید)، سبک کمالگرایی را به تعویق میاندازید.
- شما انتظار دارید که فوراً در کارها خوب شوید. کمال گرایان تمایل دارند از همان ابتدا سطح بالایی از شایستگی را از خود انتظار دارند. هنگامی که برای یادگیری یک مهارت جدید تلاش میکنند، ترجیح میدهند از کار کردن تسلیم شوند.
- انگیزه شما ترس از شکست است تا میل به موفقیت. افراد با موفقیت بالا تمایل دارند به اهداف خود برسند، زیرا تمایل آنها به موفقیت است. کمال گراها به خود فشار میآورند زیرا میترسند اگر کمتر از بهترین هستند، دیگران چگونه آنها را درک کنند.
- این راه شما تنها راه ممکن است. کمال گراها تمایل دارند چیزها را به روشی خاص دوست داشت به روش خودشان. آنها کسانی هستند که ماشین ظرفشویی را پس از بارگیری مجدد توسط شخص دیگری سازماندهی میکنند، یا یک همکار را به خاطر استفاده از فونت اشتباه در یک سند سرزنش میکنند.
- شما موفقیت را با شادی یکی میدانید. کمال گراها بر این باورند که تنها زمانی شاد هستند که به کمال برسند. اما، چون به ندرت کامل هستند، به ندرت خوشحال هستند. نگرانی مداوم آنها در مورد عدم رعایت استانداردهای غیرممکن خود میتواند منجر به مشکلات سلامتی مانند افسردگی، اختلالات خوردن و اضطراب شود. حتی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد کمال گراها طول عمر کوتاهتری دارند.
سعی کنید خودتان رو تحت تاثیر قرار بدهید نه کس دیگر
کارشناسان دو نوع کمال گرایی را شناسایی کردهاند، نوع خوب و نوع بد. کسانی که تمام تلاش خود را میکنند و از خود و دیگران انتظار دارند که عملکرد خوبی پیدا کنند، اما با شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری به جای شاخصهای حقارت برخورد میکنند، نوع خوبی از کمال گرایان هستند، کسانی که استانداردهای برتری بالایی دارند. هیچ اشکالی در بالا گرفتن هدف وجود ندارد، اما تیراندازی برای رسیدن به کمال باید باعث شود که شما احساس الهام کنید، نه مضطرب. در واقع، تحقیقات نشان میدهد که افرادی که انگیزه آنها راضی کردن یا تحت تاثیر قرار دادن دیگران است، عملکرد بدتری نسبت به افرادی دارند که صرفاً اهداف بلندپروازانهای برای خود تعیین میکنند. اگر عمدتاً به این دلیل که نگران این هستید که دیگران شما را کم نقصتر ببینند، سخت میکشید، انتظارات غیرممکن بالا را کنار بگذارید و برای رسیدن به حد کافی خوب تلاش کنید. هنجارهای شما، و حتی اشتباهات کوچک شما، شخصیت شما را به کارتان القا میکند، پس دقت کامل را به ماشینها بسپارید و به خاطر بسپارید که اشتباه کردن، انسانی است.
آیا شما به عنوان یک برنامه نویس کمالگرا هستید؟ تجربه ی خودتون رو در مورد کمالگرایی را بنویسید.
ارسال پاسخ